«نماینده»؛ حنیف غفاری/ رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار وزير امور خارجه و سفرا و کارداران جمهوري اسلامي ضمن تبيين اصول و راهبردهاي ثابت و پايدار سياست خارجي در قانون اساسي و الزامات ناشي از اين اصول و سياستها، راهحلهاي منطقي و مستحکم ايران درباره مسائل مهم منطقه از جمله سوريه، يمن و بحرين را تشريح و تأکيد کردند: اهداف آمريکا در منطقه، ۱۸۰ درجه با اهداف ايران، متفاوت است. همچنين ايشان تاکيد کردند تاکتيکهاي سياست خارجي بايد در خدمت مباني راهبردي آن باشد. در خصوص سخنان مقام معظم رهبري لازم است ۵ نکته را مدنظر قرار دهيم:
۱- سخنان اخير رهبر معظم انقلاب نوعي بازخواني اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در اين برهه زماني حساس محسوب مي شود.
معظم له با تاکيد بر اصول سياست خارجي کشور، پيام واضحي به مسئولين سياست خارجي کشور و رصد گران رفتار بين المللي تهران مخابره کردند :
اينکه در قاموس سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، بازتعريف سياست خارجي کشور اصالت و موضوعيت ندارد، بلکه بازخواني آن در مقاطع مختلف از حيات انقلاب است که قطب نماي حرکت رو به جلوي کشور در نظام
بين الملل محسوب مي شود. يکي از ترفندهاي واشنگتن جهت استيلا بر کشورهاي مخالف خود، ايجاد تغيير در اصول سياست خارجي آن کشور است. به عبارت بهتر، غرب در صدد بازتعريف اصول و مباني انقلاب است نه بازخواني آنها. در اينجا بايد مراقب بازي خطرناک فکري و انتزاعي و تئوريک غرب بود و آن را به صورتي جدي مورد واکاوي قرار داد زيرا در صورتي که اين بازي خطرناک به ثمر برسد، تبعات آن در حوزه و بازه تئوريک محدود نخواهد ماند و در عرصه اجرايي و عملي نيز خود را عيان خواهد ساخت.
۲- يکي از مهم ترين سئوالاتي که مسئولين سياست خارجي کشور بايد پاسخگوي آن باشند، حول مفهوم «تغيير» طرح و تاويل مي شود. به راستي زماني که ما از «تغيير» در سياست خارجي سخن مي گوييم منظورمان چيست؟ اساسا چرا بايد از «تغيير» سخن بگوييم و ميان «تغيير موثر» و «تغيير بازدارنده» چه حد و مرزي وجود دارد؟
تغيير موثر تغييري است که در ذيل اصول سياست خارجي يک کشور و در جهت تقويت اين اصول تعريف مي شود اما تغيير بازدارنده تغييري مغاير با اصول سياست خارجي يک کشور است که ديگر بازيگران نظام بين الملل را نسبت به نفوذ در عرصه سياست خارجي و حتي داخلي آن کشور حريص مي سازد.
زماني که در سال ۲۰۰۸ ميلادي اوباما توانست بر جان مک کين نامزد حزب جمهوريخواه غلبه پيدا کند، بسياري از شهروندان آمريکايي در انتظار وقوع تغييري اساسي و بنيادين در سياست خارجي خود بودند اما زبيگنيو برژينسکي مشاور ارشد انتخاباتي اوباما در حوزه سياست خارجي صراحتا عنوان کرد که چنين تغييري در سياست خارجي آمريکا و اصول آن امکان پذير نيست و اگر تغييري وجود داشته باشد صرفا در حوزه تاکتيکها و روشهاست. اين مثال گويا نشان مي دهد که آمريکا (به عنوان اصلي ترين دشمن نظام جمهوري اسلامي ايران) نيز ميان «تغيير موثر» و «تغيير بازدارنده» تفکيک قائل مي شود.
با اين حال ايالات متحده آمريکا صراحتا از جمهوري اسلامي ايران
مي خواهد تا اصول و مباني سياست خارجي خود را به سود منافع غرب تغيير دهد! به عبارت بهتر، ايالات متحده آمريکا در حالي که به قانون
«تغيير موثر» در سياست خارجي خود پايبند است، از ما مي خواهد تا در اصول و مباني سياست خارجي خود تغييري بازدارنده ايجاد کنيم! اين به معناي بازي استراتژيک ما در زمين بازي تاکتيکي آمريکاست. بازي و معامله اي که اگر خداي ناکرده عينيت پيدا کند نتيجه اي جز شکست براي ما نخواهد داشت.
۳- منطقه و جهان هم اکنون در برهه زماني حساس و تعيين کننده اي قرار دارد.
از يک سو شاهد تشديد بحران تروريسم «تکفيري-صهيونيستي-سعودي» با حمايت غرب در منطقه بوده و از سوي ديگر به سبب به ثمر رسيدن نسبي برجام، افکار عمومي دنيا در انتظار مشاهده عواقب و تبعات اين مسئله در سياست خارجي ايران و اعضاي ۱+۵ نسبت به يکديگر هستند.
در اين خصوص، بهترين بازي در مقابل دشمنان نظام در حوزه سياست خارجي، بازي و الگويي است که در آن اصول سياست خارجي کشور تقويت شود، قدرت مانور تاکتيکي ما پابرجا باشد و مهم تر اينکه معاملات ما بر اساس واقعيات و پرهيز از تحليل نادرست و خوش خيالانه نسبت به غرب صورت گيرد.
آدرسي که در برهه فعلي بايد به دنيا مخابره کرد، ثبات اصول سياست خارجي کشور است نه تزلزل درراهبردهايي که برخاسته از آرمانهاي ماست. گارد بسته در مقابل غرب، رصد هوشمندانه بازي دشمن، تعامل سازنده و حضور موثر در آوردگاههاي بين المللي(که در سند چشم انداز ۲۰ ساله نيز مورد توجه قرار گرفته است)، ابراز رفتار و گفتار قاطعانه در مقابل زياده خواهي و رجزخواني دشمنان خارجي انقلاب و حرکت حول محور رهبري جملگي رمز موفقيت ما در گذار از پيچ تاريخي فعلي محسوب مي شود.
۴- رهبر معظم انقلاب در بيانات خود تاکيد کرده اند که «سياست خارجي انقلابي درعمل بابرخي غفلتها، کم کاريها، ناهوشمنديها وموانع خارجي همراه بوده است.»
به نظر مي رسد دليل اصلي اين کم کاري ها و غفلت ها، عدم باور نسبت به مباني سياست خارجي انقلابي بوده است. به عبارت بهتر، غفلت از سياست خارجي انقلابي و کم کاري در تحقق آن، ناشي از عدم باور نسبت به اين سياست خارجي پويا و تعيين کننده است. سياست خارجي انقلابي به صورت ذاتي «تاثيرگذار» است حال آنکه سياست خارجي واکنشي و غير انقلابي، «تاثيرپذير» و منفعل است. در سياست خارجي انقلابي است که کنشگري ما معنادار مي شود اما در سياست خارجي غير انقلابي اين حس کنشگري اقناع نمي شود. بديهي است که اين کنشگري بايد هوشمندانه و محاسبه شده صورت گيرد اما موضوع اصلي اينجاست که اگر دولت يا مسئولي در حوزه سياست خارجي کشور نسبت به سياست خارجي انقلابي باور نداشته باشد، چگونه مي خواهد اين کنشگري را به فعليت رسانده و چاشني هوشمندي و تاثيرگذاري را ضميمه آن سازد؟
۵- نکته مهم ديگري که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره فرموده اند، تفاوت ۱۸۰ درجه اي اهداف ايران و ايالات متحده آمريکا در منطقه است. اين تفاوت خود را در راهبردها، اهداف و تاکتيکهاي دو طرف نشان مي دهد. واشنگتن در ماوراي مداخله جويي هاي منطقه اي خود در عراق، سوريه،
يمن، لبنان و... و. به تکميل پازلي مي انديشد که تصوير نهايي آن استيلاي عقيدتي، سياسي، استراتژيک و اقتصادي بر منطقه و منابع آن است. در اينجا با کليد واژه هايي مانند استعمار فرانو و مستعمره هاي غير اعلامي
رو به رو هستيم که مباني و مصاديق و کارويژه هاي آن هر روزه در اتاقهاي فکر آمريکا در حال توليد است. زماني که اين هدف کلان را درک کنيم، نسبت به بازي ايالات متحده آمريکا در قبال داعش و گروههاي تروريستي درک عميق تري پيدا مي کنيم. در اينجاست که متوجه خواهيم شد واشنگتن به عنوان مولد گروههاي تکفيري اساسا در صدد نابودي داعش و النصره و ديگر گروههاي تکفيري نيست، بلکه در صدد مديريت آنهاست. اين رويکرد خود را در صحنه عمليات آمريکا عليه داعش نيز نشان داده است، جايي که عمليات نظامي غرب عليه داعش نتيجه اي جز تقويت تکفيري ها به دنبال نداشته است. اگر داعش به صورت واقعي نابود شود، غرب در دستيابي به هدف کلان ذکر شده خود و استيلاي همه جانبه بر منطقه دچار مشکل خواهد شد. استيلا بر منطقه معلول حفظ آنارشي و آشوب در جهان اسلام است و گروههاي تکفيري اين وظيفه را به نيابت از ايالات متحده بر عهده دارند. بديهي است که در چنين معادله اي ايالات متحده آمريکا و متحدان آن جزئي از بحران هستند نه يک طرف گفتگو براي حل بحران. در ماوراي اين گزاره نوعي منطق و استدلال ذهني و عيني وجود دارد که با گذشت زمان و افزايش شواهد و مستندات مربوطه پررنگ تر مي شود. ديروز فرياد مرگ بر آمريكا در سراسر كشور شنيده شد ديروز ملت ايران با شركت بيسابقه در راهپيمايي يومالله ۱۳ آبان روز مبارزه ملي با استكبار جهاني مواضع صريح خود را درباره سياستهاي تجاوزكارانه آمريكا در ايران و منطقه اعلام كردند. اين حضور عظيم و كمسابقه بايد در ديپلماسي خارجي جمهوري اسلامي جايگاه ويژهاي به عنوان پشتوانه ديپلماسي انقلابي اختصاص دهد.
نظر شما